shadow

چهارشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۶

قاصدک وحشی

تمام آن چه نمی دانم
قضاوت نکن. جلو نرو. عقب را زیر و رو مکن.
این نقطه، خود زندگی است. خود خود زندگی. روشن و عریان.
و زندگی نمی دانم چیست. فقط می دانم چیزی است جاری؛ چیزی فراتر از اندیشه و احساس من. خودش می رود.
گاهی می فهممش؛ گاهی هم از آن جا می مانم.
چه بخواهم بفهممش چه نه، خودش پیش می رود. خودش می رود، خواه با آن همراه شوم یا نه.
زندگی چیز عجیبی است
میدانی
تو را با تمام کاستی هایت دوست دارم
و شاید آنها را بیشتر
چون آنها تورا به من پیوند میدهد.

سه‌شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۶

عزیزکم
منهم به اندازه تو خامم
شاید بخاطر رنجهایی است که نکشیدم و ازآنها بی تفاوت گذشتم
شاید بخاطر اشک هایی است که باید می ریختم و با لبخندی تلخ از آنها گذشتم
شاید بخاطر فراموشی باشد
اما هرچه هست منهم خامم
خام
ازهضم خودم هم عاجزم
سردم و نارس سبزیم از کالیم است نه از رستنم
آ ری این سبزی این خامی با آنچه تو میاندیشی تفاوت دارد

یکشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۶

با حرصی باور نکردنی وبلاگ ها رو بازمیکنم
مثل یه تشنه
تشنه حرفا و نوشته ها تشنه حروف
حروفی که میتونند جادویی بشن و تورو با خودشون به هرکجا بکشونند
حروف جادویی مثل موسیقی میمونه
تورو با خودش به پرواز در میآورده
از حلقوم این دیوارهای بلعنده بیرون میکشه
و میبره میبره به سرزمین ها ی دور دور به کجا
به همه جای ایران به همه جای دنیا به کهکشان به نیروانا به ابد به ازل و به تو ...
.........................

شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۶

بیات شد
......

جمعه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۶

درختان می گویند
از باد و باران بپرسید
آنچه را که می خواهید بشنوید
و بدانید
زیرا ما نیزدر بی خودی خویش چنین می کنیم
.................................................................
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را
تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن توفان ها
رفته است
و اگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته است تا دیگر
باز نگردد
بیژن جلالی
ا

پنجشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۶

خام خواری

میدونی
....
همه چی یه جورایی خامه خام
فکرای خام حرفای خام
حتی عشق های خام
ببخشید من خام خوارنیستم
نمک و فلفل و ادویه جات یادتون نره