توی وبلاگ راحیل یه متن خیلی قشنگ از فرهمند خواندم که خیلی به دلم نشست
اینکه به نظر من <زندگی عادی و اون چيزی که بيخ گوشمون داره اتفاق می افته،> اونقدرا آش دهن سوزی نیست که بخوایم نگران از دست رفتنش باشیم. اگرچه دلیلی نداره که شک در واقعی بودن دنیا به تعبیر کلاسیک باعث گمراهی بشه. این نگرانی مثل این می مونه که آدم همیشه از ترس غرق شدن دستشو به لبه استخر بگیره.. فکر می کنم راهای دیگه ای برای جلوگیری از غرق شدن وجود داره. یکی از اون راهها کراس چک کردن افکار آدمه..
این کار خیلی بهتر از چسبیدن به زندگی می تونه آدمو از گمراهی نجات بده
تو به هزار و يک دليل ممکنه اينجا باشی و ممکن هم هست نباشی. ولی برای اينکه بدونی چقدر اينجا هستی و چقدر نيستی ....
<< Home